زهرا نازنازیزهرا نازنازی، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره

خاطرات زهرا نازنازی

جشن تولد شماره 1 و این روزها + تشکر نوشت

سلام دوستان عزیزم   شنبه شب اولین جشن تولد  زهرا نازنازی  برگزار شد. اولین رو برای این گفتم که پنجشنبه این هفته هم دوباره تولد داریم و اینبار خانواده‌ی همسری هستند. به دلیل اینکه بهتر بتونیم از مهمونای عزیزمون پذیرایی کنیم و به همه خوش بگذره اینطوری تصمیم‌گیری کردیم. شنبه ساعت 9 شب جشن تولد با حضور مهمونای عزیز تقریبا طبق همون برنامه‌ریزی که از قبل داشتم به خوبی برگزار شد و خیلی خوش گذشت. زهرا نازنازی هم خیلی خوب با ما همکاری کرد فقط بیشتر ترجیح میداد بغل من باشه و تا حدی تعجب کرده بود ولی خدا رو شکر زیاد گریه نکرد. از همه‌ی مهمونای عزیزم بابت حضورشون و...
16 خرداد 1390

❀◕ ‿ ◕❀نازگل مامان 12 ماهه شد❀◕ ‿ ◕❀

  تولدت مبارک عزیزم سال گذشته دقیقا در همین روز بعد از نه ماه انتظار ساعت 12 و 45 دقیقه من اولین نفری بودم که شمار رو دیدم و در آغوش گرفتم و صدای گریه‌ی نازنینت رو شنیدم.   امروز  یکی از بهترین و زیباترین روزهای زندگی منه و از صمیم قلب خوشحالم   خدای بزرگم شکرت که این فرشته‌ی زیبا رو به ما هدیه دادی که قشنگی زندگی مارو 100 چندان کرده  تولد نوشت: جشن تولد زهرا نازنازی شنبه برگزار میشه . در اولین فرصت این پست رو تکمیل میکنم و از برگزاری جشن تولد و جزئیاتش مینویسم.   نظرات دوستان گلم ...
12 خرداد 1390

روز مادر + اولین سالگرد قمری تولد زهرا نازنازی

امشب، آسمان مکه آذین‌بند قدوم دختر خورشید است  کعبه و زمزم و صفا، سرود خوان آمدن کوثر جاری رسول خدایند ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) مبارک باد دلنوشته‌ی من برای مادرم دوشنبه ٢ خرداد شب میلاد حضرت زهرا (س) مقارن با اولین سالگرد قمری تولد زهرا نازنازی، هدیه‌ای که خداوند سال گذشته در این روز زیبا و معنوی به من عطا کرد تا کمتر خلا نبود مادرم رو حس کنم.  خدایا بخاطر تمام الطاف الهیت سپاسگزارم.   5 شنبه‌ی دیگه 12 خرداد  اولین سالگرد تولد زهرا نازنازی همه‌ی دوستان عزیز پیشاپیش به یک تولد وبلاگ...
8 خرداد 1390

اولین قدم های زندگی + چهارمین دندون + کارهای جدید

  زهرا نازنازی دو سه روزه که بطور مستقل چند قدمی راه میره نازگل مامان دقیقا در ۱۱ ماه و ۱۵ روزگی اولین قدم‌هاشو برداشت و ما رو ذوق زده کرد.   خدایا شکرت ، سال گذشته این روزها سخت ترین روزهای زندگیم بود و داشتم برای در آغوش کشیدنت لحظه‌شماری میکردم. خدای مهربون شکرت که   بهترین و شیرین‌ترین روزهای عمرم رو تجربه میکنم چقدر روزها سریع سپری میشن وچقدر این لحظه‌های شیرین   زود میگذره.   اولین روزی که خندیدی اولین روزی که غلت زدی اولین روزی که چهاردست وپا رفتی اولین روزی که دندون درآوردی اولین روزی...
30 ارديبهشت 1390

اولین سفر زهرا نازنازی به مشهد مقدس

به نام خدا روز جمعه 16 اردیبهشت ساعت 19 به سمت مشهد مقدس راهی شدیم. بگذریم از این که پنجشنبه و جمعه من چقدر کار کردم و چقدر استرس داشتم. علی جون جمعه صبح آزمون ورودی یکی از دبیرستان‌های منتخب رو داشت و به همین دلیل ساعت حرکت ما به بعدازظهر روز جمعه موکول شد. این قسمت داستان رو در وبلاگ علی جون بخونید. زهرا نازنازی برای اولین بار سفر با قطار رو تجربه کرد    خدا رو شکر زهرا نازنازی در طول سفر زیاد اذیت نکرد فقط  یکمی از این که فضا محدود بود خسته شده بود. در مسیر رفت وقتی به شهر سمنان رسیدیم در توقف 5 دقیقه‌ای قطار با دیدن خاله‌ی مهربون زهرا نازنازی...
23 ارديبهشت 1390

زهرا نازنازی 11 ماهه شد + روز معلم مبارک

دختر نازنینم 11 شاخه گل مریم تقدیم به تو که یازده ماهه عطر تنت بهترین عطر زندگی من شده، الهی همیشه تندرست و شاد باشی معلمی هنر است ، عشقی است آسمانی روز معلم   رو خدمت  دایی عزیز (استاد دانشگاه) ، عمه‌ی مهربون (مدیر دبیرستان) و خاله‌ی مهربون (دبیر و استاد) زهرا نازنازی تبریک میگم امیدوارم همواره سلامت و پایدار باشید. یاد بهترین و مهربون‌ترین معلم دنیا مادر عزیزم گرامی باد همچنین این روز رو به دوستان عزیز دنیای مجازیم: آقا محمد (معلمی از جنس پائیز)، مریم جون (مامان نگار)، ریحانه جون(مامان عماد وعمید)، آقا سجاد...
12 ارديبهشت 1390