اولین قدم های زندگی + چهارمین دندون + کارهای جدید
زهرا نازنازی دو سه روزه که بطور مستقل چند قدمی راه میره
نازگل مامان دقیقا در ۱۱ ماه و ۱۵ روزگی اولین قدمهاشو برداشت و ما رو ذوق زده کرد. خدایا شکرت، سال گذشته این روزها سخت ترین روزهای زندگیم بود و داشتم برای در آغوش کشیدنت لحظهشماری میکردم. خدای مهربون شکرت که بهترین و شیرینترین روزهای عمرم رو تجربه میکنم چقدر روزها سریع سپری میشن وچقدر این لحظههای شیرین زود میگذره.
اولین روزی که خندیدیاولین روزی که غلت زدیاولین روزی که چهاردست وپا رفتی اولین روزی که دندون درآوردیاولین روزی که گفتی ماما..بابا..د د..به به اولین روزی که ایستادی و اولین روزی که اولین قدم رو برداشتی میدونم زمانی میرسه که در ذهنم این روزهای شیرین رو مرور میکنم و دلم برای این روزها تنگ میشه
راه رفتنت خیلی بامزه است عین یه پنگوئن که پاهاشو از هم باز میکنه، تازه کلی هم ذوق میکنی از اینکه داری راه میری و از ذوقت میخوای به جای اینکه راه بری بدوی ... واسه همین هم میخوری زمین
امیدوارم در زندگیت استوارترین قدمها رو بدون ترس از زمین خوردن برداری
چهارمین مروارید نازگل خانم هم در 11 ماه و 1 هفتگی نمایان شد
کارهای جدیدت بطور فهرست وار :
خالی کردن کشوها و کابینتهای آشپزخونه بطور حرفه ای و بسیار سریع بوسیدن مامان و بابا و داداشی (البته بوسیدن که چه عرض کنم تفمالی بگم بهتره!) قائم موشک یا همون دالی بازی با ذوق و شوق فراوون میری زیر میز ناهارخوری میشینی و کلی ذوق میکنی برای همین به این فکر افتادم برات از این خونههای پارچهای بخرم عاشق حموم رفتن و به قول خودت (آب بازی) هستیو کلی هم توی حموم آواز میخونی. بالا رفتن از مبل و احساس فتح قله فشردن کلید پاور کامپیوتر و اینطوری شدن مامان . خیلی دوست داری برات کتاب بخونم و خودت هم کتاب رو میگیری دستت و با زبون خودت شروع به خوندن میکنی
پی نوشت1: تشکر فراوان از داداشی مهربون که از نمایشگاه کتاب برات کلی کتاب و فلش کارت آموزشی خرید همین طور فائزه جون که یه عالمه کتاب و 2 تا سی دی شعر برات هدیه آورد.
پی نوشت2: بقیه عکس ها در ادامه مطلب اگر دوست داشتید. وبلاگ داداشی هم بروز شده.
در کنار دختر دایی عزیز (نیایش سادات)
در جستجوی لباس جدید
عاشقه دَ دَ رفتن