اولین سفر زهرا نازنازی به مشهد مقدس
به نام خدا
روز جمعه 16 اردیبهشت ساعت 19 به سمت مشهد مقدس راهی شدیم. بگذریم از این که پنجشنبه و جمعه من چقدر کار کردم و چقدر استرس داشتم. علی جون جمعه صبح آزمون ورودی یکی از دبیرستانهای منتخب رو داشت و به همین دلیل ساعت حرکت ما به بعدازظهر روز جمعه موکول شد. این قسمت داستان رو در وبلاگ علی جون بخونید.
زهرا نازنازی برای اولین بار سفر با قطار رو تجربه کرد
خدا رو شکر زهرا نازنازی در طول سفر زیاد اذیت نکرد فقط یکمی از این که فضا محدود بود خسته شده بود. در مسیر رفت وقتی به شهر سمنان رسیدیم در توقف 5 دقیقهای قطار با دیدن خالهی مهربون زهرا نازنازی و خانوادهاش خیلی خوشحال شدیم و با هدیههاشون ما رو کلی شرمنده کردند.
چهرهی متعجب زهرا نازنازی
زیارت قبول زائر کوچولوی عزیز
به طور اتفاقی عمو محمد رو در صحن امام رضا ع دیدیم و زحمت کشیدن شام ما رو مهمون کردند ولی اون شب زهرا نازنازی به دلیل اینکه خسته شده بود خیلی بی قراری کرد ما یادمون رفت عکس بگیریم.
اینبار به دلیل کم بودن طول سفرمون و همراه بودن یه کوچولوی نازنازی با ما که خیلی زود خسته میشد زیاد جایی نرفتیم فقط روزی دوبار زیارت و بازدید از موزه نادر شاه افشار رفتیم. اقامت ما هم در منزل دایی مرتضی بود. مجموعهای که ایشون چند سالی هست به نیت استفاده همهی خانواده در مشهد راه اندازی کردند. (تشکر ویژه از دایی مهربون و زن دایی عزیز زهرا نازنازی)
زهرا نازنازی توی صحن وقتی یک بچهی همسن خودش رو میدید کلی ذوق میکرد
ما روز دوشنبه 19 اردیبهشت ساعت 35/19 به سمت تهران راهی شدیم و با 4 ساعت تاخیر و کلی در قطار موندن و کلی پشیمون شدن از سفر با قطار ساعت 10 صبح سه شنبه رسیدیم تهران.
پی نوشت1 : با تشکر فراوان از همهی دوستان خوبم که در پست قبل التماس دعا داشتند و منتظر برگشتن ما بودند. اگر خدا قبول کنه به یاد همگی بودیم انشاالله به زودی قسمت تک تک شما عزیزان بشه.
پی نوشت2: یک تشکر ویژه از همسر مهربونم که در طول سفر خیلی سعی کرد به ما خوش بگذره و در نگهداری از زهرا نازنازی کلی به من کمک کرد.
پی نوشت3: اگر دوست داشتید چندتا عکس دیگه رو هم ببینید تشریف ببرید ادامه مطلب.
لطفا نخندید: این از همون عکسهایی هست که دور حرم میگیرن
ما هم خواستیم یکدونه از این عکسها داشته باشیماشکالی داره!
لازم به ذکره که روی تخته شاسی چاپ شده
روز شهادت حضرت فاطمه س متوجه شدیم دوتا از خالههای مامان زهرا نازنازی هم مشهد هستند باهاشون هماهنگ کردیم و رفتیم هتلشون. از اونجایی که وقتی در یک شهر غریب فامیل یا آشنایی رو میبینی کلی خوشحال میشی ما هم با دیدن خالههای مهربونمون خیلی خوشحال شدیم.
بفرمائید از این کباب های خوشمزه