زهرا نازنازیزهرا نازنازی، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

خاطرات زهرا نازنازی

نازگل مامان 14 ماهه شد + دومین بازی وبلاگی

ای تنها دلیل رد کردن هر دلیل و ای تنها بهانه‌ی آوردن هر بهانه ای بهترین چه خوب شد که به دنیا آمدی و چه خوبتر شد که دنیای من شدی پس برای من بمان و بدان که تو تنها بهانه برای بودنی برای دیدن چندتا عکس دیگه  اینجا  کلیک کنید بازی وبلاگی _ نی نی‌های نازنازی در کنار سفره افطار دوستان خوبم  ماه رمضان  بهانه‌ای شد که یک بار دیگه ازتون بخوام تا در  دومین بازی وبلاگی ما  شرکت کنید. کافیه فقط تصویری از سفره افطار همراه فرزند عزیزتون بگیرید و بعد از آپلود کردن، آدرس تصویر مربوطه رو برای من در بخش نظرات همین پست بزارید.( می‌تونید...
16 مرداد 1390

دومین حضور زهرا نازنازی در میهمانی خدا

  ماه رمضان  روبه دو دلیل خیلی دوست دارم ولی امسال چهارمین سالی هست که با اومدنش دلم به شدت میگیره و جای خالی مادرم عذابم میده، جای خالیش در  حسنیه بیت الزهرا(س)  و جلسات قرآنی که در این یک ماه برگزار میکرد، جای خالیش کناره سجاده‌ی نمازش، جای خالیش در فضای خونه‌ی پدری که گوشه گوشه‌اش بوی مادرم رو میده ... اولین دلیل دوست داشتن این ماه اینه که احساس میکنم خیلی به خدا نزدیک میشم و فرصتی دست میده تا بتونم لغزش‌ها و خطاهای گذشته‌ام رو جبران کنم مخصوصا در شب‌های قدر یه جور حس تولدی دوباره ... و دومین دلیلش اینه که  خاطرات دوران کودکی و نوجوانیم...
11 مرداد 1390

این روزها (90/05/07) + رویش پنجمین دندون

عروسک قشنگم، ناجی قلب من اگر روزی 1000بار خدا رو بخاطر داشتن تو شکر کنم بازم کمه این روزها اینقدر شیرین و خواستنی شدنی   که فقط دلم میخواد بگیرم در بغلم  و بچلونمت طاقت یه لحظه دوریت رو ندارم    وقتی که من یه گوشه بشینم و در فکر باشم، سریع میای به طرفم و با اون لب‌های کوچولو و شیرینت منو می بوسی  و این بهترین لحظه‌ی زندگی منه این روزها دقیقا فرق بین شادی   وغم   رو حس میکنی و اگر کسی غمگین باشه شما هم چهرهات تغییر میکنه . گوشی تلفن یا موبایل رو بر می داری  و شروع به صحبت کردن میکنی طوری که انگار واقعا کسی پشت خط هست نسبت به وسا...
8 مرداد 1390

زهرا نازنازیه جیغ جیغو + بازگشت زائران مکه و مدینه

  تصویری که هم اکنون مشاهده میکنید یک عدد  زهرا نازنازی  جیغ جیغو هست که این روزها حسابی کلافه‌مون کرده  برای به دست آوردن هر چیزی که دلش بخواد چنان از ته دل جیغ میزنه و فقط با رسیدن به خواسته‌اش ساکت میشه   گاهی با خودم هر چی فکر میکنم که اینروزهای  پسرم  رو یادم بیاد میبینم اصلا اینطوری نبود ! البته می‌تونه دلایل دیگه‌ای هم داشته باشه  (بالارفتن سن من، کم شدن صبر و تحمل من، تنهایی و نبودن کمک اصلی اون روزها در بچه داری یعنی  مادرعزیزم  )  در اولین فرصت صدای جیغ‌هاشو میزارم تا شما هم مستفیض بشید برای دیدن عکس‌های 13 ماهگی ...
2 مرداد 1390

قراره وبلاگی

سلام دوستان خوبم مدتیه به این فکرم که با  مامان و باباهای مهربون   یه قرار بزاریم و جایی رو مشخص کنیم همراه با بچه‌ها همدیگر رو در دنیای واقعی ببینیم و بیشتر باهام آشنا بشیم. (یه جور گردهمایی) حالا اگر شما هم با من موافقید و  نظر  یا  پیشنهادی  در این زمینه دارید در بخش نظرات همین پست خصوصی بفرمائید تا با هم هماهنگ کنیم.  در مورد  زمان  و  مکان  هم اگر نظری داشتید خصوصی بفرمائید.  نتیجه رو از طریق وبلاگ‌هاتون هماهنگ میکنم نظرات دوستان عزیزم   یک بازی برای دختر خانومها و مامان‌ها...
30 تير 1390